جدول جو
جدول جو

معنی خواب آلود - جستجوی لغت در جدول جو

خواب آلود
(خوا / خا)
آن که بسیار خسبد. خواب آلو. (یادداشت بخط مؤلف) ، آنکه کاملاً بیدار نشده است. (یادداشت بخط مؤلف). بین نوم و یقظه:
کنون ببایدرفتن همی بقهر و سرت
پر از بخار خمار است و چشم خواب آلود.
ناصرخسرو.
نرگس تر بچشم خواب آلود
هر که را چشم بود خواب ربود.
نظامی.
تا نپنداری که بعد از چشم خواب آلود تو
تا برفتی خوابم اندر چشم بیدار آمده ست.
سعدی.
تو بدین هر دو چشم خواب آلود
چه غم از چشمهای بیدارت.
سعدی.
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما.
حافظ
لغت نامه دهخدا
خواب آلود
آنکه مایل بخواب است یا خواب کامل نکرده و رخوتی مخصوص احساس میکند: (وقتی وارد اطاق شدم گیج و خواب آلود بود)
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
فرهنگ لغت هوشیار
خواب آلود
خواب آلوده، خوابناک، فراش، نیمه بیدار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خواب آلود
نعسان
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به عربی
خواب آلود
Drowsy, Sleepy
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خواب آلود
somnolent
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خواب آلود
usingizi
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خواب آلود
نیند میں
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به اردو
خواب آلود
ঘুমন্ত , নিদ্রিত
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به بنگالی
خواب آلود
졸린
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به کره ای
خواب آلود
uykulu
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خواب آلود
眠い
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خواب آلود
ישנוני , עייף
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به عبری
خواب آلود
नींद में , सोता हुआ
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به هندی
خواب آلود
mengantuk
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خواب آلود
ง่วง , ง่วง
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به تایلندی
خواب آلود
slaperig
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به هلندی
خواب آلود
somnoliento
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خواب آلود
assonnato
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خواب آلود
sonolento
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خواب آلود
昏昏欲睡的 , 困倦的
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به چینی
خواب آلود
śpiący
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به لهستانی
خواب آلود
сонливий
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خواب آلود
schläfrig
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به آلمانی
خواب آلود
сонный
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواب آلوده
تصویر خواب آلوده
کسی که تازه از خواب بیدار شده و هنوز اثر خواب در او باقی است، کسی که خوابش می آید و مایل به خوابیدن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
خواب آلوده بودن
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا دَ / دِ)
خوابناک. خواب آلود. (یادداشت بخط مؤلف) :
ای که خواب آلوده واپس مانده ای از کاروان
جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را.
سعدی.
تو صاحب منصبی از حال درویشان نیندیشی
تو خواب آلوده ای بر چشم بیداران نبخشایی.
سعدی.
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران.
سعدی.
آمد افسوس کنان مغبچۀ باده فروش
گفت بیدار شو ای رهرو خواب آلوده.
حافظ.
دوش رفتم بدر میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده.
حافظ.
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار.
حافظ.
رجوع به خواب آلو و خواب آلود شود
لغت نامه دهخدا
(خوا /خا)
حالت خواب آلوده. عمل خواب آلوده
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواب آلوده
تصویر خواب آلوده
آنکه مایل بخواب است یا خواب کامل نکرده و رخوتی مخصوص احساس میکند: (وقتی وارد اطاق شدم گیج و خواب آلود بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
حالت خواب آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
Drowsiness, Sleepiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
сонливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
Schläfrigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
сонливість , сонливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی